گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر به جز از امشب و فردا شب و شب های دگر مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه ی غم من به میخانه ام ای جان تو برو جای دگر از تو زیبا صنم این قدر جفا زیبا نیست گیرم این دل نتوان داد به زیبای دگر می فروشان همه دانند عمادا که بود عاشقان را حرم و دیر و کلیسای دگر عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر به جز از امشب و فردا شب و شب های دگر مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه ی غم من به میخانه ام ای جان تو برو جای دگر